خلاقیت نشاندهندۀ تعادل بین دانش و رهاسازی نفس خود از آن دانش است
نویسنده مقاله: روبرت جی استرن برگ
در این مقاله به بررسی خلاقیت در مورد کسانی که به سمت کارآفرینی میروند پرداختهشده است. نویسنده بکگراندی از تحقیقات خود بر روی چگونگی تعریف واژه خلاقیت و مدلهایی که در جهت توضیح آن تلاش میکند را ارائه داده است.
نویسنده این دیدگاه را که کارآفرینان با سرمایهگذاری در ایدهها ایجاد ارزشهای جدیدی میکنند را تقویت کرده و توصیههای خاصی برای ایجاد ساختارهای حمایتی و ساخت تیمی از افراد خلاق داشته و از ایدههایی برای به دست آوردن منابع موردنیاز در جهت ایجاد نوآوری دفاع کرده است.
خلاقیت، میتواند یک منبع رقابتی قابلتوجه، خصوصاً در محیطی که بهسرعت در حال تغییر است باشد. خلاقیت برای کارآفرینان حائز اهمیت است زیرا این اولین مرحله در فرآیند نوآوری میباشد مشروط بر اینکه محرکی برای کشف فرصت و ایجاد سرمایهگذاری جدید باشد.
کارآفرینان نوپا اغلب خودشان را بر همین ابعاد خلاقیت توجیه میکنند: تازه و بدیع بودن، مفید بودن و متناسب بودن
این مقاله با بررسی مختصر از دیدگاههایی از خلاقیت در سازمان شروع میشود و به بررسی تعاملات شخصی و زمینه کاری میپردازد .
در زمینههای سازمانی، خلاقیت در انزوا رخ نمیدهد و سیستم، مدلی است که در جهت توضیح اثرات متقابلی که برجسته و قابللمس شدهاند تلاش میکند.
پایان مقاله به توصیههایی خاص به کارآفرینان درزمینۀ وضعیت خلاق داخلی و فروش ایدههای خودشان میپردازد. این مقاله هدف خود را به سمت کارآفرینانی که به دنبال دانش علمی از خلاقیت میباشند قرار داده است.
خلاقیت چیست؟
خلاقیت از ریشه در عرفان و الهام الهی بهعنوان یک عامل کلیدی در سازمانهای منطبق با تغییر محیط تکاملیافته است. بسیاری مفاهیم و تعاریف از خلاقیت در طول زمان وجود داشته، اما تحقیقات در طول 50 سال گذشته برخی از زمینههای سازگار را ایجاد کرده است.
بهعنوان یک نتیجه از محصول و ازنظر ساختارگراهای اجتماعی در زمانهای گوناگون از آن بهعنوان یک فرآیند تعریفشده است. خلاقیت بهصورت خیلی عمومی امروزه بهعنوان زاینده و تولیدکنندۀ ایدههایی که جدید و بدیع و مفید هستند توصیفشده.
ایدههای خلاقانه برای مفید بودن باید متناسب باارزش بالقوه در جهت تحقق اهداف موردنظر باشد. این ایدهها ممکن است یک ترکیب تازه از متریال موجود با مقدمهای از متریال جدید به سازمان منعکس کند. چیزی که بسیار حائز اهمیت است انتخاب کردن بین گزینههاست.
میهالی کیسیزنت اینگونه استدلال میکند که: کارشناسانی که در یک دامنه قرار دارند، زمینه را تشکیل میدهند و این زمینه میتواند فراتر از کارشناسان باشد.مثلاً در توسعه یک محصول جدید، زمینه ممکن است شامل یک کارآفرین رهبر، کاربران هدایتکننده، تحلیل گران و سرمایهگذاران باشد. تنها، زمانی که یک تغییر پایدار به دامنه حاصل میشود میتوان گفت که خلاقیت رخداده است. زمانبندی نیز عامل مهمی در جهت تعیین خلاقیت است. بهعنوانمثال؛ هنگامیکه آیفون اپل برای اولین بار رونمایی شد، منتقدان در ابتدا دستگاه را فاقد تازگی و نوآوری میدانستند و میگفتند که چیز جدیدی نیست. بااینحال، تعدادی استدلال میکنند که در طی زمان؛ آیفون تغییر پایدار را به حوزۀ گوشیهای هوشمند آورده و درنتیجه خلاق شده است.
تغییر دامنههای خلاقانه برای کارآفرینان دو پیامد به همراه دارد که :
1)در ابتدا توسط کسانی که زمینۀ دیرباوری دارند به چالش کشیده میشوند
2) خلاقیت به طول میانجامد و برای اثبات آن به تداوم و پشتکار نیاز است.
مام فورد، هستر ربلیدوو (2012) ادعا میکنند که: خلاقیت یعنی تولید باکیفیت بالا و این راهحل اصلی حل مشکلات است. تعریف آنها بر ماهیت عملکرد از خلاقیت اهمیت میدهد و بیشتر نشان میدهد که این فعالیتی در جهت حل مسئله میباشد و بهواسطه آن تصمیمگیری خواهد شد. این دیدگاه بر این تأکید دارد که تعهد آگاهانه از خلاقیت بهعنوان ابزاری برای ایجاد راهحلهای بهتر استفاده میکند
نوآوری تا زمانی که برای یک سازمان، مفید نباشد بهعنوان خلاقیت شناخته نمیشود . همانگونه که جرج میگوید: نوآوری به خاطر تازگی است بنابراین همان چیزی که خلاقیت است نیست.
خلاقیت میتواند در امتداد یک زنجیره با فعالیتهای مختلف از افزایشی( تطابق جزی) به رادیکال(پیشرفتهای عمده ) مطرح گردد.
برخی از سطوح خلاقیت ممکن است بهعنوان یک نیاز در طیف گستردهای از مشاغل انتظار برود. نمونههایی از زمینههای خلاقیت سازمانی ممکن است شامل: مدلهای کسبوکار، تصمیمگیریهای استراتژیک، حل مسئله؛ توسعه محصول، فعالیتهای مدیریتی، بازاریابی، فرآیندهای عملیاتی، تأمین مالی و بهبود روزمره جریان عادی محیط کار باشد که در آنجا فرصتهایی برای برانگیختن خلاقیت در بیشتر عملکردهای سازمانی وجود دارد که باید به رسمیت شناخته شود.
ارتباط با نوآوری:
خلاقیت در ادبیات از نوآوری متمایز است. نوآوری عموماً بهعنوان اجرای موفقیتآمیز ایدههای خلاق و پذیرش آن توسط ذینفعان مختلف در سازمان در نظر گرفته میشود. خلاقیت یک پیشفرض در نظر گرفته میشود که برای نوآوری لازم است اما کافی نیست.
اگرچه نوآوری، اغلب یک هدف نهایی مهم از ساختارهای سازمانی حمایت از خلاقیت میباشد اما حفظ تفکیک این دو سازه برای دانشمندان بسیار حائز اهمیت است
خلاقیت بهعنوان تولید ایدههای جدید که بدیع، مفید و مناسب هستند میباشد ازاینرو پیشزمینهای برای نوآوری و بهرهبرداری تجاری موفق از آن ایده است. ایدههایی که این سه معیار را در یک نقطه از زمان برآورده نمیکنند؛ از دیدگاه برتری جویانِ بهعنوان ایدههای ساده باقی میمانند.
این فرایند از اندیشه پردازی و به لحاظ مفهومی از نظریه تکاملی داروین انتخابشده است که در آن ایدهها جهش آزادانه دارند. بااینحال تنها، کسانی که ایدههای آنها بهخوبی با محیط میزبان تطابق پیدا میکند باقی میمانند.
طبق دیدگاه تکاملی کمپبل فرآیند خلاق را میتوان به 3 بخش تقسیم کرد:
1) واریانس: ایجاد ایدههای بسیار از طریق طوفان مغزی و بینش
2) انتخاب: تصمیم بگیرید که یک ایده را بهعنوان فرصت دنبال کنید
3) حفظ: توانایی برای تداوم ایده
این 3 فرآیند(VSR : تنوع؛ انتخاب و حفظ) در داخل هر سازمانی که ایدههای خلاقانه را به نوآوری بازار تبدیل میکند دیده میشود. تشخیص صلاحیت سطح آستانه در هر 3 مرحله بر عملکرد کلی افکار بسیار حائز اهمیت است: « محیط میزبان که تفکر خلاق درآن شکل می گیرد» نیاز به مطلوب داخلی دارد.
یک سازمان ممکن است ایدههای بسیاری را تولید کند اما در انتخاب آنها ضعیف باشد و نداند که کدام را پیادهسازی کند. هنگامیکه این پدیده مشاهده میشود بیشتر معلوم میشود که چگونه شرکتها میتوانند خلاق باشند اما درعینحال خلاقانه عمل نمیکنند. این مرحله قبل از تجاریسازی هرگونه سرمایهگذاری جدید خود را نشان میدهد.
بهعبارتدیگر: ابتدا خلاقیت و سپس نوآوری. مهم این است که این انتقال، عمدی، آشکار و در جهت درست باشد. در حقیقت ایده محصول خلاقیت است و موفقیت محصول انتخاب ایدههای خلاقانه و عملکرد خلاق است ایدههایی که به مرحلۀ تجاریسازی گذر میکند، قبل از موعد مقرر ریسک بهحساب آمده و هرگز توانایی اندیشه پردازی ایجاد نمیکند.
یک فرد خلاق چه کسی است؟
بسیاری از افراد با استناد به نمونههای برجسته مانند انیشتین و پیکاسو بهعنوان کسانی که شخصیت منحصربهفرد خلاق داشتند به این درک رسیدهاند که خلاق باشند یا نه.
" شخصیت " به مجموعهای از ویژگیهای شخصی که بهطور خاصی تحت تأثیر یکی از ادراک، احساسات، انگیزهها و رفتارهای موقعیتهای مختلف قرار میگیرد گفته میشود.
بارون و هرینگتون"مجموعه نسبتاً پایدار از ویژگیهای هستهای" از خلاصه یافتههای تجربی در 15 سال گذشته در بسیاری از حوزهها که به دستاوردهای خلاقانه مرتبط است منتشر کردهاند.
بسیاری از محققان در تلاش بودند که بین خلاقیت و ویژگیهای شخصیتی ارتباط ایجاد کنند و در خلال این تحقیقات «تجربه پذیری» بهشدت مرتبط با خلاقیت شناخته شد. افراد بالا رتبه در میزان تجربه پذیری دارای ذهن باز و کنجکاو شناخته شدند.علاوه بر تجربه پذیری دو عامل دیگر یعنی تفکر واگرا و سبکشناختی نیز با خلاقیت مرتبط میباشند.تفکر واگرا اشاره به تسلط فرد در تولید ایدههای "خارج از جعبه" یا اصلی دارد. سبکشناختی مسیر افرادی را که تفکر میکنند، درک میکنند و اطلاعات را به خاطر میسپارند را توصیف میکند و همچنین به روشهای حل مسئله و تصمیمگیریهای فردی یک شخص که بخشی از فرایند خلاق در نظر گرفتهشده است اشاره میکند.
نظریه انطباقی نوآوری کریتون یکی از محبوبترین مدلهای سبکشناختی است که به تحقیق و تفحص در مورد حل خلاقانه مسئله میپردازد. کیریتون ادعا میکند که هرکسی ممکن است در یک سلسلهمراتب از " توانایی انجام کارهای بهتر" (آداپتورها) به " توانایی به انجام کارهای متفاوت"(نوآوران) ملحق شود. ازیکطرف آداپتورها از روش و متد و نظم و انضباط و انطباق پیروی میکنند و بهندرت قوانین را به چالش میکشند. از طرف دیگر نوآوران بهعنوان یکچیز تأدیب نشده و بیانضباط و اغلب کسانی که وضع موجود را به چالش میکشند دیده میشود.
اگرچه برخی صفات و ادراک ،خلاقیت را به زمینهای که حمایت میشود مرتبط میسازد اما بااینحال "ویژگی خلاقیت" هرگز منحصراً کشف نشده است.
برای کارآفرینان "فرد خلاق حقیقی" ممکن است بهوسیله چندین ابزار و راه که بهصورت سلیقهای عمدتاً میباشد برای تشخیص خلاقیت مورداستفاده قرار میگیرد .
زمینههای کاری و نظریههای منطبق با خلاقیت
علاوه بر محیط کار، نظریه شناسایی خلاقیت، سه ویژگی فردی دارد: انگیزه درونی، دامنه مربوطه و فرآیندهای شناختی که باید برای داشتن یک خروجی خلاق وجود داشته باشد. از میان این سه مورد؛ انگیزه درونی بهعنوان یک پیگیری فردی از وظایفی است که به خاطر خودمان انجام میدهیم و برای عملکرد خلاقانه بسیار حیاتی ست.
استرن برگ تأکید میکند که 6 مورد از منابعی که مجزا اما مرتبط با خلاقیت و ضروری و لازم هستند، عبارتاند از:
توانایی فکری
دانش،
سبک تفکر،
شخصیت، انگیزه
و محیطزیست میباشد
با در نظر گرفتن این عوامل استرنبرگ و میهایی کسیزننت هر دو اشاره میکنند که مشترکین خلاق در پایان باید گزینههایی داشته باشند و تصمیمگیریهای آگاهانهای در مورد چگونگی خلاقیت خودشان بیان کنند.
بهعبارتدیگر اگرچه صفات فردی هستند اما یکی از عوامل اینکه خروجی خلاق داشته باشیم این است که بازیگران خلاق خودشان را دگرگون سازند و یا محیط خودشان را با توجه به نیازهای خودشان تغییر دهند.
برای کارآفرینان ایجاد یک زمینه خلاق برای تشخیص 3 چیز بسیار مهم است.
1) خروجی خلاق مشروط بر اینکه یک محیط کار حمایتکننده داشته باشیم.
2) چندین عامل مؤثر وجود دارد اما حفظ انگیزه درونی کلید کارایی فردی است
3) بازیگران خلاق تصمیمگیرنده هستند و وقتی دو معیار اولیه دلچسب نباشد نمیخواهند در محیط باقی بمانند.
3 زمینه گسترده که در آن کارآفرینان با عامل خلاقیت رابطه برقرار میکنند:
1) ساختار یک محیط مجهز
2) انتخاب اعضای مناسب تیم
3) دفاع از ایدههای خارجی . توصیههایی که در این زمینه خواهد شد در زیر موردبحث قرار میگیرد.
محیط کار خلاق:
اگرچه محیطهای استارت آپ اغلب بهعنوان مکانهایی که خلاقیت زیادی در آن هست شناخته میشوند اما در عمل تحقیقات نشان میدهد دستیابی به آن بدون تلاشهای هدفمند در جهت پرورش خلاقیت مشکل است.
کارآفرینان نقش مهمی در تعریف ارزشها و نظامهای اعتقادی و باوری که بهصورت هنجارهای فرهنگی از سازمان خودشان برجایمانده است بازی میکنند.
استیو جابز نشان داده است که کارآفرینانی که خلاقیت را بهعنوان یک ارزش فرهنگی از ابتدا جا انداختهاند برای اینکه بهطور مداوم ایدههای جدید را برای سالهای بسیاری به بازار برسانند امتیاز بزرگی محسوب خواهند شد.
انتخاب اعضای تیم برای بروز خلاقیت
تشکیل یک تیم مؤثر یکی از مهمترین کارهای کارآفرینان است و مواد اولیه از کار خلاقانه خود کارگران میباشد.اگرچه محققان صفات مختلف و قابلیتها را به پتانسیل خلاق مرتبط ساختهاند اما سازگارترین زمینهها، تجربه پذیری، تفکر واگرا، انگیزه درونی و سبکشناختی میباشند.
این مشخصاتی است که بعید است در بزرگسالان پنهان و مخفی بماند و حتی یک مکالمه ساده در مورد رفتارهای گذشته میتواند آموزنده باشد. برای مثال افرادی که دارای تفکرات باز هستند بهاحتمالزیاد قادر خواهند بود لیست فعالیتهای جدیدی که بهتازگی انجام دادهاند را ارائه دهند. و یا شخص دیگری ممکن است هزاران ساعت را صرف کند تا روی یک آلت موسیقی یا یک پروژه از خودش تسلط پیدا کند . انتخاب اعضای تیم و یا مؤسسانی که دیدگاههای مختلفی دارند و ممکن است متناسب با دیگران نباشد، یک کار چالشبرانگیز اما ضروری برای کارآفرینان است.
خلاقیت پشتیبانیکننده (دفاع کننده)
یک قهرمان کارآفرینی قادر است منابعی را در حمایت از دیدگاهها و نظرات خودش جمعآوری کند .استرنبرگ در تئوری سرمایهگذاری خود از خلاقیت توضیح داده است که به دست آوردن ایدههای جدید در یک زمینه ارزش تجاری آنها را بالا میبرد و به این طریق کارآفرین نان میتوانند بر اساس این کار مشهور شده و فروش ایدههای خود را افزایش میدهد .
نتیجهگیری:
در این مقاله، نویسنده دانش علمی برای کارآفرینان که به دنبال استفاده از تحقیقات خلاقیت هستند را فراهم کرده است. خلاقیت برای کارآفرینان حائز اهمیت است چراکه نهتنها باید ابعادی از تازگی و مفید بودن و تناسب در جهت توجیه شکلگیری شرکت را در ابتدا به نمایش بگذارند بلکه باید ظرفیتی پایدار از ارزشهای تجاری که باید نشان داده شود ایجاد کنند.
بسیاری از دیدگاههای خلاقانه ناشی از ذهنیت ذاتی ست؛ بااینحال این از نیاز ما برای درک اینکه چگونه آن را پرورش دهیم کم نمیکند.
نویسنده بین خلاقیت بهعنوان تولیدکننده ایدههای بدیع، مفید و مناسب و نوآوری تفاوت قائل است . خلاقیت ممکن است همچنین بهعنوان یک عقیده که توسط دروازهبانان در هنگام حمله حریف در چیدمان خط دفاعی خود در زمین انجام میدهند ( بهعنوانمثال سیستمهای دانش ساختیافتهای که دانش موجود را تشکیل میدهند) دیده شود.
درنهایت؛ کارآفرینان به یاد آورندۀ نقش حیاتی خود در دفاع از ایدههای خودشان هستند که این توانایی است که آنچه را که نیاز دارند برای نوآوریهای ارزشمند تضمین میکند
برای کسب اطلاع و نحوه استفاده از دوره های آموزشی و خدمات مشاوره من می توانید ازطریق شماره تماس 88608518-021 و 44381637-021 تماس حاصل نمایید.