همدلی در رسم چشم انداز ایرانی آباد
دوست عزیز سلام، امروزه یکی از دغدغههای تمامی ما ، ساختن آینده آباد و فضایی نوین، برای فرزندان و آیندههای کشور است، جایی که کشور عزیز ما مانند همیشه به مردمان این مرزوبوم میبالد و چشم امید به دستتان ما بسته است، در هر صنفی، در هر فضایی کوچک و بزرگ، و خیلی وقتها ما منتظر هستیم که یک حرکت از سمت یکنهاد یا یک ارگان و یا یک سازمان اتفاق بی افتد ، تا شاید ما نیز خودمان را در این مسیر قرار دهیم، چیزی که در این مقاله به آن میپردازم، رسم یکچشم انداز قابللمس و نگاه کردن به مسائل کوچک اطرافمان است که موجب تغییرات بزرگ میگردد.
این خلاصه و چکیده همایش و محور سخنرانی دوروزه بنده در اداره راهنمایی و رانندگی بوده که شما در هنگام خواندن این مقاله، با این سؤال از طرف خود مواجه میشوید، که چه چیز کوچکی ، پس من چرا این کار رانکنم؟ دوست عزیز من، هیچ آینده و هیچ کشوری ساخته نخواهد شد بهجز تغییر نگرش مردمان آن، و ما همیشه در طول تاریخ ثابت کردهایم که در سختترین روزها این ما هستیم که میتوانیم !!! بیاید نگاه تهدید محور خود را عوض کنیم و با تغییر نگرش به نگاه فرصت محور که توسط آفریدگار بزرگ در ذات ما قرارگرفته است ، به اطرافمان نگاه کنیم، و دستان پرمهر همدیگر را در این راستا یکبار دیگر بفشاریم، مثل همیشه همه شمارا دوست دارم و امیدوارم اهداف زندگیتان به وسعت حضور خداوند در زندگیتان بزرگ باشد.
مقدمه
امروزه ما در دنیایی زندگی میکنیم که دیگر نمیتوانیم ، با علم و دانش گذشته، رابطه خطی برای خلق آینده در نظر بگیریم، این بهسادگی قابلرؤیت است. دورههای پیشین آنقدر متغیرهای سادهای داشتند که نام آن اعصار را با تنها مؤلفههای، مهم آن دوران نامگذاری کردند، یعنی عصر کشاورزی، که افراد برای داشتن درآمد بیشتر باید محصول بهتر و بیشتری را تولید میکردند، و در راستای این موضوع، تنها عوامل در دسترس، سه دورۀ ، کاشت، داشت، و برداشت بود، و اِلِمانهای موجود، داشتن زمین بزرگتر، خاک حاصل خیز تر، و نگهداری درست تا زمان برداشت محصول خوب بود، و تمامی مؤلفهها تحت کنترل بودند، بهجز موارد نادری مانند طغیان موسمی رودخانهها، که آنهم بشر توانست تحت کنترل خودش دربیاورد، یک رابطه کاملاً خطی، 4=2*2 ، همینطور در اثر صنعتی شدن با توجه به وجود آمدن المانها و مؤلفههای بیشتر بازهم آنها تحت کنترل بودند، ولی این عصر و این دوران، چطور آنقدر پیچیده و پر از متغیرهای غیرقابلکنترل است، که دیگر حتی نمیتوانند یک نام مشخص برای آن انتخاب کنند. عصر فرا صنعتی، عصر اَبَر فنّاوری، عصر دیجیتال و هزاران نام دیگر، که هرکدام دنیای خودش را دارد، دیگر در این دوران نمیتوانیم با داشتن علم و تجربههای گذشته و فقط با تکیهبر آنها دنیای پیش رو و آیندههای خود را مدیریت کنیم، و نیاز به ابزارهای دیگری داریم که در ادامه مطالب بهتفصیل در حد مجاز در این نوشته به آنها خواهیم پرداخت.
امروزه با توجه به اینکه دیگر اقتصادهای مقاومتی در حال منسوخ شدن هستند و اقتصادهای جدیدی به نام Creative Economy، یا اقتصادهای خلاق در حال ظهور هستند و دقیقاً این موردی ست که باید به آن پرداخته شود، بقاء یک سازمان، یک جامعه و یک کشور امروز درگرو نوآوری و روشهای خلاقانه است .
که خودِ نوآوری نیز محصول خلاقیت است، که امیدوارم بهزودی در جامعه عزیز کشورمان نیز رشد کند و باور این فرهنگ مهم نیز با کمک تمامی اقشار جامعه به بار نشیند، ولی برای بررسی نقش پلیس بهعنوان یک واحد خدماتی بزرگ، در راستای فرمایشات مقام معظّم رهبری، به نام سال اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل، باید در ابتدا به توضیح این چشمانداز که بهدرستی توسط یک رهبر دانا، برای جامعه خود ترسیمشده است پرداخت و بنده تا انتهای این نوشته تمامی تلاش خود را به کار خواهم گرفت تااین چشمانداز را از حالت دستوری و اداری و بروکراسیهای مربوط به آن خارج کنم و آن را تبدیل به چشماندازی قابللمس و تصوّر در نظر گرفته که شخص و ارگان خدماتی بزرگی مانند پلیس و اداره راهنمایی و رانندگی، و نیروهای زحمتکش این نهاد مردمی، دررسیدن به هدف والای این طرح به این خود باوری برسند، که نقش بسیار بزرگی در انجامپذیری این چشمانداز خواهند داشت. برای این منظور در قدم اول به رمزگشایی فرمایشات مقام معظم رهبری و شرح دیدگاه قابلتصوّر ایشان خواهم پرداخت که برای انجامپذیری این طرح ملّی که بهواقع نهتنها برای امروز کشور، بلکه نیاز است که چندین سال را با این نام، نامگذاری و مدتزمانی را برای اجرا و نقش بستن آرمانهای والای آن در فرهنگ، منش و رفتار هر ایرانی ملاحظه کنیم.
رمزگشایی محورهای قابللمس چشمانداز
یک دیدگاه وسیع و توجّه به لایۀ زیرین هر رخداد، نقش هر سازمان، بهجز سازمانها و نهادهایی که بهصورت مستقیم به کار اقتصادی وابسته هستند و گسترش این دیدگاه به سایر نهادهای غیر وابسته و از آن جزءتر، نقش هر شخص در این رویداد بزرگ، چیزی ست که آیندهپژوهی و تحلیل درست شخصی را نشان می دهد که به عنوان یک عضو در این جامعه نگاه گردد و به آینده کشور خودش امیدوار شود.. ولی چیزی که بسیار مهّم است این است که اگر بخواهیم صادقانه در این مورد صحبت کنیم، چشماندازهایی خارج از ابعاد و اندازههای آن موفق میشوند،که فقط توسط افراد رأس هرم بیان و سپس بهصورت دستوری به سایر بخشهای جامعه اعلام نگردند، چیزی که در بسیاری از چشماندازهایی که در کشور عزیزمان ایران تابهحال اتفاق افتاده است و مهمترین آن "ایران 1404 "میباشد.
مشاهده می شود، که یکی از بزرگترین مشکلات این چشمانداز بزرگ، ملموس نبودن این طرح برای افراد جامعه است، یعنی شخص به علت اینکه نمیتواند خودش را در آن فضا تصوّر کند، نمیتواند خودش را نیز در راستای دست رسی به اهداف والای آن متصور کند، او حتی نمیداند خیابانهای ایران 1404 چه شکلی ست و چون نمیداند، نمیتواند خودش را در آن خیابان تصوّر کند، درنتیجه در جهت ساخت آن خیابان و نقشش در به ثمر رسیدن این طرح هیچ تلاشی نمیکند که بتواند آن را برای خود ملموس سازد. چشماندازها زمانی به بار خواهند نشست که توسط پیروان آن قابللمس و تصور باشد و اشخاص در آن نقشی را برای خود بیابند و فرهنگ امید توسط رهبران آن جامعه برای دستیابی به هدف نهایی در کلیّه اجزاء نقش بسته باشد.
بگذارید نگاهی دیگر به زندگی پیامبر بزرگ دین مبین اسلام( حضرت محمّد(ص)) بیاندازیم، ایشان بهعنوان یک رهبر و پیامبر بزرگ از طرف خداوند برگزیده شدند، این یعنی چشمانداز، ولی خداوند ایشان را از جنس خود مردم انتخاب کردند که معنای آن این است که یک کمال مطلوب چیزی ست که فراتر از انسانها نیست و دسترسی به آن غیرممکن نیست؛ این یعنی فرهنگ باور. و ابزاری را به ایشان بخشید به نام کتاب آسمانی قرآن؛ یعنی درجایی که خطا رفتید ، میتوانید به آن رجوع کنید، این یعنی آیندهپژوهی، ههچنین در تمامی آیات الهی یک مورد بسیار مشخص است، "فرهنگ امید" مانند نقشه راه در اختیار انسانها قرارگرفته است و خداوند بارها در تمامی این کتاب مقدس، برای دسترسی به کمال مطلوب امیدوار بوده و نقش حضور خودش را در زندگی انسانها به ما نشان داده است.
روزگاری برای سفری به کشور مالزی رفته بودم، ساعت 3 صبح بهوقت مالزی به کوالالامپور رسیدم ، سفری کوتاهمدت و سهروزه، از فرودگاه سوار بر تاکسی شدم تا مرا به محل هتل برساند، یک راننده خوشبرخورد که شخص قابل احترامی به نظر میرسید،در ابتدای صحبت از من پرسید به چه زبانی میتوانم با شما صحبت کنم؟ من گفتم مگر شما چند زبان بلد هستید؟
گفت سه زبان، زبان مادری خودم، انگلیسی، آلمانی، و در حال یادگیری زبان چهارم یعنی فرانسه هستم، برایم جالب شد، پیش خودم فکر کردم، حتماً در مالزی هم اساتید دانشگاه و سایر اشخاصی که بازنشسته میشوند برای گذران زندگی شغل دومی دارند. از او پرسیدم شغل اصلی شما چیست؟ گفت این شغل اصلی من است. تعجب کردم، او به من گفت: "ماهاتیر محمد" را میشناسی؟
شاید در معدود دفعاتی که یک ایرانی با دانستن موضوعی خود را به بیاطلاعی میزند برای کسب اطلاعات بیشتر و ارتباط این موضوع که ایشان چهار زبان زنده دنیا صحبت میکند، گفتم نه، ایشان کیست؟ در آن موقع من جوانی 24 ساله بودم، که دوست داشتم چیزهای زیادی را یاد بگیرم، او گفت او نخستوزیر کشور ماست، تا 14 سالگی موز میفروخته، فروش موز در مالزی از پستترین کارهاست، او سالها چشماندازی را برای ما ترسیم کرده که امروزه بسیاری از آنها محقق شده است، ما باید تا سال 2011 یعنی 8 سال بعد از نخستوزیری ایشان (چون آن سال، آخرین سال نخستوزیری ایشان بود) بتوانیم مالزی را به قطب بزرگ تجاری و از طرفی در رده اقتصادهایی مانند چین و ژاپن قرار دهیم، در تمامی مسیر، نمادهایی از این چشمانداز به چشم میخورد و من هم برای اینکه بتوانم نقش خودم را برای کشورم ایفا کنم، چهار زبان زنده دنیا را یاد گرفتهام، برای اینکه بتوانم بیشتر متوجه شوم توریستهایی که به کشورم میآیند و پول آنها نقش بزرگی در رشد اقتصادی ما دارد ، به چه چیزی بیشتر نیاز دارند، و چگونه می توانم به آنها کمک کنم.
همین چیزها و تجربیات مشابه اینها بود که مرا با توجه بهتمامی مشکلاتی که در این سالها پیش رویم بود، وادار کرد که نقش خودم را در ساختن ایرانی آباد دریابم و به دیگران نیز در این راه کمک کنم. بگذارید فارغ از نگاه سیاسی به شخصیت ماهاتیر محمد و روشهای سیاسی او، به دیدگاه خلق یک چشم انداز قابل لمس برای جزئیترین قسمتهای وابسته برای مردم آن کشور بپردازیم که یک راننده تاکسی در فضایی که هیچ اجباری در آن نداشت، مانند یک سرباز در حال انجاموظیفه بود.
ما هم اکنون چشماندازی وسیعتر از ایشان را در پیش روی مان داریم که برای اجرایی کردن این مورد، باید آن را در خلال برنامهریزیهای اصولی برای مردم کشورمان قابللمس کنیم، یعنی آنها متوجه شوند که با چنین رویکردی کشورشان به کجا خواهد رسید و نقش آنها دررسیدن به آن جایگاه چیست؟اکنون بهترین زمان برای انجام این کار است و فقط با تغییر یک دیدگاه ساده و آشنا کردن مردم با نقش شان و تغییر دیدگاه محدودیت محور به فرصت محور امکان پذیر می باشد.
بگذارید نگاه کلی به این موضوع فرهنگی که در عقاید مردم کشورمان به دلایل بسیاری نظیر شواهد تاریخی، نفوذ مقلدانه بدون اندیشه از فرهنگهای دیگر، و جامعهشناسی و ... رخنه کرده و در این نوشته فرصتی برای بیان آنها نیست، بیاندازیم.برای مطالعه قسمت دوم اینجا را کلیک کنید
برای کسب اطلاع و نحوه استفاده از دوره های آموزشی و خدمات مشاوره من می توانید ازطریق شماره تماس 88608518-021 و 44381637-021 تماس حاصل نمایید.